سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کدورت، سرآغاز جدایی است . [امام علی علیه السلام]
گوکه در گذرزمان

این وسیله در گذشته برای آموزش راه رفتن در کودکان نو پا استفاده می شد . بچه نو پا که تازه شروع به راه رفتن میکرد از این وسیله که به زبان محلی پاموجه گفته می شد تکیه می کرد ،و با کمک  دو دستش قسمت بالای آنرا می گرفت و به سمت جلو هول میداد و خودش باهاش حرکت می کرد،مادر هم از پشت سرش می رفت و هواش  رو داشت تا طفل نیفته .تا زمانی که طفل نو پا کاملا راه رفتن را یاد می گرفت از این وسیله استفاده میشد .

البته این وسیله نیز خطراتی  به همراه خود داشت چون موقع حرکت  تند تر از بچه حرکت میکرد  و چون کلاچ نداشت و باید همیشه یکی دور و بر مواظب می بود.

 

 


چانچو

مجسمه ی مرد چانچوکش

چانچو ،چان یاچون-وسیله ای بود که دو طرفآن دو گره بود ودو زنبیل در دو طرف آن آویزان بود و در قدیم تخم مرغ یا مرغ وخروس یا وسایل خوراکی را داخل آن می ریختند.شخصی

که آن را حمل می کرد به چانکش معروف بود.بعضی از افراد هم برای حمل دسته های برنج از آن استفاده می کردند.چان به معنای زنبیل وچو به معنای چوب بود.

Image result for ?ابزار های قدیمی درگیلان?‎

گوشت کوب با ساطور--از این وسیله برای خرد کردن سبزی ویاچیزهای دیگر استفاده می کردند.


Image result for ?ابزار های قدیمی درگیلان?‎

چکمه

وسیله ای پر استفاده در روستا

https://encrypted-tbn1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTPbQx4sXhFoMb9YJL1AN1NIIWkDflxGJ4h64pYgS8mTY7idiDXCg

آسیاب--آسیو در زبان محلی

از این وسیله برای آرد کردن گندم یا برنج استفاده می شد.برنج یا گدم را داخل سوراخ مرکز می رختند و دسته آسیاب را به حرکت در می آوردند وآرد از دور وبر آسیاب به پایین می ریخت.

Image result for ?ابزار های قدیمی درگیلان?‎

قندلاک

وسیله ای بود که با قند شکن قند را داخل آن خرد می کردند.وقتی قند لاک پر می شد قند ها را تخلیه می کردندو داخل شیشه یا ظرف دیگری می ریختند.

Image result for ?ابزار های قدیمی درگیلان?‎

نقاره خانه

در شبها ی جمعه مردم به متولی مسجد پول می دادند تا برای آنها نقاره بزند.


           یادش به خیر



 


قدیما کامپیوتر وتبلت وموبایل وپلی استیشن و...نبود.اما بازی با وسیله های دست ساز چه صفایی داشت.

 



 

 

اصطلاحات پر کاربرد در گوکه

آموتن = تربیت کردن

اهه = آهان

ایسان = وایستادن

ازازیل = شیطان ، نا آرام

اجیک = کرمهای ریز

اوشتر = آنطرفتر

اویتا = اون یکی

یوارکی = به یکباره

هلنگ = پشت پا

اویسی = هوو

ایاز = شبنم

ایشه = از کلمات اکراه و نفرت

بیشتو = بشنو، گوش کن

بیجار = مزرعه برنج

بیجارکله = محل کشت برنج

بیجارمرز = مرز و حد بجار

برنج بینی = درو برنج

فچمسه = خمیده

بلگ = برگ

بینیشته دختر = دختر در خانه مانده ، دختر ترشیده

پیلّه = بزرگ

پاچ = کوتاه قد

پاماله = ردپا

پرکش = لرزش

پساپسه = عقب عقب

پلا = پلو

پله خور = تحت تکفل

پله دهی = اطعام

بپیسته= گندیده

پیچی = گربه

پیسخالی = اندک

نومانسه= تمام شد

توم بجار = خزانه نشای برنج

توشک = هسته

توشکا تودی= هسته رو بنداز دور

تاشتن = تراشیدن

تاکودن = تا کردن

تودان = پرتاب کردن

توت کله = باغ توت

تیان = دیگ مسی

جُر = بالا

جاجیگا = جای خواب

جهندم = جهنم

جیگادان = پنهان کردن

جیویشتن = در رفتن بی سر و صدا

چوچار = سوسمار

چوم براه = منتظر

خاش = استخوان

خاش والیس = چاپلوس

خون دیمیر = خون مردگی

دست کلا = دست زدن

داز = داس

دسکول = هل دادن

دیم  = سروصورت

رافا = منتظر

زنمار = مادر زن

زواله = سر ظهر

سرجور = سربالا

سرجیر = سرپایین

سگجان = سخت جان

سولاخ = سوراخ

سیا کلاچ = کلاغ سیاه

شیت = لوس-کشک

شاتا = ساده لوح

وگرد = برگرد

فاکش = بکش

تودن = دور انداختن

فیلفیل = فلفل

فچمسن = دولا شدن

هدا هگیر = بده بستان

فو ووردن = بلعیدن

قابدان = کتری

قوبیل = قبول

گاجیمه = گاو آهن

کخ = کف

کتن = افتادن

کمربجور = بالاتنه

کمربیجیر = پایین تنه

کمری = کسی که از ناحیه کمر دچار مشکل است

کوناکون = عقب عقب

کون بکون = پشت سر هم

کونوس = ازگیل

گرمالت = فلفل

گولی = گلو

میلون = مار

لافند = ریسمان

لس = شل

مارمرد = شوهر مادر

مچه = چانه

مرد برار = برادر شوهر

مرد خواخور = خواهر شوهر

مرغانه = تخم مرغ

میق = میخ

واز = پرش

ورزا = گاو نر

وینجی = سقز

ویشتر = بیشتر

هسا = همین الان

یاد گیتن = یاد گرفتن

بماسته =ورم کرده

لیشه =گاو ماده جوان

بز قوطی=کوچک-بی عقل

فترکسن=حمله کردن

دسکلا=کف زدن

جول=صورت

می واسی=به خاطرمن

خوری=می خوری

گاز=دندان

کل چاله=چاله ی آتش کردن هیزم

ساغوزای= توله سگ

آمارم=دارم می آیم

پامدور=گوجه فرنگی

خالی=گوجه سبز

سرخ خالی=گوجه قرمز

بترک =بخور یا حرف بزن(توهین یا عصبانیت)

تره حالی=حالیت می شود

باد انگیس=دارای عیب و ایراد

بشیم=برویم

چوبلوس خیار=خیار ترش و زرد شده

بگز=سوزاننده

پیتونک=نعناع

وشتا=گرسنه

داره-وسیله مخصوص درو برنج

گاره=گهواره

نانی=ننو بچه

هیشتک=خام -نپخته

صاره=صحرا-حیاط خانه

کیش خال=جاروی درست شده از شمشاد

کیش=درخت شمشاد

داره=وسیله درو برنج

گاچی=طویله

بلته=دروازه

روخونه=رودخانه

دوخون=صدا بزن

دوستن=بستن

لیشه=گاوماده ی جوان

کراموج=گاونر جوان

ورزه=گاونر کهنسال

منده=کوساله

زیه=اولین شیر گاو(آغوز)

پتن=پختن

اشکل=ساقه ی برنج بریده شده

وورزاکی=برنجی که بعد از یک بار درو به وجود آید

ولماشک=کرم خورده (عیب دار)

سردی=نردبان

گرزنه=گیاه گزنه

کرف=گیاه سرخس

شوند=نوعی گیاه

دگلی=برای کس کار کارکردن تا او نیز برایت کار کند

آزاد دار=درخت آزاد

 



یک افسانه ی زیبا در مورد او لاکو(لاک پشت)

کی افسانه ی زیبا در باره ی آو لاکو 

در افسانه های گیلکی راجع به لاک پشت آمده است که لاک پشت دختر جوان وزیبایی بوده ودر دهی زندگی می کرد .روزی در یک هوای خوب وآفتابی در حیاط خانه شان توی تشت (لگن)مشغول شستن خودش بوده که ناگهان  متوجه میشود غریبه ای دارد یواشکی به او نگاه میکند..اوازشرم وازترس نگاه غریبه آب تشت را خالی می کند وتشت خالی را روی سرش می گذارد ودر همان حال از خدا می خواهدکه دیگر نگذارد چشم هیچ غریبه ای به او بیفتد.خدا وند آن تشت را به لاکی تبدیل می کندو به پشتش می چسباند وقیافه اش را عوض می کند واز آن زمان به بعد لاک پست به وجود می آید.

 




کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عبدالرضا(راشید )نوری 93/10/19:: 4:43 عصر     |     () نظر


ابزار وبلاگ
طراحی سایت